ما دخترها بازیهایی را میخواهیم که فقط برای ما ساخته شده باشند، مثل همان بازیهایی که برای پسران ساخته میشوند. بازیهایی که عاشقشان باشیم. به نظر نمیرسد کار سختی باشد؟!
خواهر من۱۷ ساله است. دنبالکنندههای بسیاری در توییتر دارد و در الهام دادن و تشویق دیگران فوقالعاده است، اما هنگامی که در مورد بازیهای ویدیویی صحبت میکنیم، اعتماد به نفس کمی دارد. طی صحبتهایمان در مورد بازیهای ویدویی، او میگفت:
بازیهای ویدیویی، تبلیغاتی که در آنها وجود دارد و حتی فروشگاههای بازیها، مثل Gamestop همگی چیزهایی پسرانه هستند. این یک واقعیت پذیرفته شده است و همه آن را میدانند.
او هم مثل من براساس تجارب شخصیاش میداند که دخترها میتوانند بازیهای ویدیویی انجام دهند و اگر بحثی شکل بگیرد که دخترا نمیتوانند بازی کنند، به حمایت از دخترها میایستد و آنها را قانع میکند که اشتباه میکنند. اما احساس دیگری نیز به طور همزمان در وی در حال نوسان است: بازیهای ویدیویی برای پسران هستند.
در مورد چند بازی معمول بین دختران صحبت میکنم، Style savvy، CookingMama، Princess Peach بازیهایی که دیگر ما را سرگرم نمیکنند. آیا این بازیها باعث میشوند که ما ساعتها با دوستانمان در مورد آن صحبت کنیم؟ بله کسانی هستند که با همینها سرگرم شدهاند، نمیدانم، شاید من در یک فرآیند طبیعی با بازیهای ویدیویی رشد نکردم، شاید بازیهای ویدیویی در فرآیند رشد من همراه با من رشد نکردند.
ما گیمرهای حرفهای نیستیم، ما بازیهای واقعی انجام نمیدهیم. بازیهای ویدیویی همراه با ما رشد نکردند، بازیهای ویدویی برای ما ایجاد نشدند.
من یک حساب Steam account ایجاد کردم و در مورد این موضوع با دختران بسیاری تبادلنظر کردم. ما احساس یکسانی داریم، ما گیمر نیستیم، استقبال نمیشویم و همچنین به بسیاری از بازیهایی که در گیماستاپ میبینیم علاقهای نداریم. ما سالهای بسیاری را صرف رد و بدل کردن کارتریجهای DS کردیم که برای ما تنها بازیهای بدون عارضه سرگرمکننده بودند، اما ما بزرگ شدیم و کوهی از خاطراتمان با نبود مرحله بعدی به خاک سپرده شد.
چند روز پیش خواهرم را مجبور کردم تا توضیح دهد که چرا میگوید بازیهای ویدیویی یک چیز پسرانه هستند، او گفت من نمیدانم! همه اینطور میگویند: آگهیهای بازرگانی، تلویزیون و ... .
من به او حق میدهم که نداند، توضیح این موضوع کاملا مشکل است. از طرفی تجزیهی ریشههای هر پدیدهی جامعه شناختی دشوار است و از طرف دیگر این به یک واقعیت تغییرناپذیر برای ما تبدیل شده است.
همانطور که برخی از مردان به بازیهای ویدیویی علاقه ندارند، دخترانی هم هستند که جهان بازیهای ویدیویی و کدهای کونامی فاصله گرفتهاند، اما همهی دختران چنین احساسی ندارند، بلکه احساس راحتی با بازیهای ویدیویی نمیکنند. آنها حداقل به دنبال فضایی برای رشد هستند و اینکه این فضا را مختص خودشان بدانند. من کاملا این موضوع را درک میکنم چون اتفاقات مشابهی برایم افتاده، این دقیقا همان احساسی است که به هنگام ورود به دنیای کتابهای کمیک داشتم، من احساس میکردم که متعلق به این جامعه نیستم اما به خودم اجازه دادم تا برای رسیدن به آن بجنگم، من بسیار تلاش کردم تا زبان ویژهی آن را یاد بگیرم و برای گفتگو با آنها اصرار کردم.
با این حال، وقتی سخن از بازیهای ویدیویی میشود من اعتماد به نفسم را از دست میدهم. مانند هزاران زن دیگر شانهام را بالا میاندازم و میگویم این میدان برای بازی کردن من نیست و برای من ساخته نشده است، من یک دختر هستم.
این یک واقعیت است و اما چه شد که من، دوستم، مادرم و بسیاری از زنان دیگر یاد گرفتیم که بازیهای ویدیویی برای ما ساخته نشدهاند؟ من و خواهرم میخواهیم علت این امر را پیدا کنیم.
مشکل اول خوب نبودن بازیها است. بسیاری از بازیهای ویدیویی اصلا به طور صحیح طبقهبندی نشدهاند. متوجه شدن این موضوع بسیار سخت نیست اگر به بازیهایی مثل her story، a narrative exploration و یا virtial pet نگاه کنید. همگی به یک شیوه ساخته شدهاند. هیچکدام شبیه یک بازی واقعی نیستند، راه رفتنها شبیهسازی شدهاند، حوصله سر بر هستند، آسان هستند، احساسات زنان را درک نمیکنند و پر از اسلحه هستند. فقط بودن دختران شبیهسازی شده در بازیها باعث نمیشود که دخترها به آن بازیها علاقهمند شوند بلکه باید احساسات زنانگی درون آنها جاری شود.
البته من همیشه این احساس را نداشتم. زمانی که من کوچک بودم همواره علاقه داشتم با دوستانم به اتاق برویم و Cooking Mama یا Nintendog بازی کنیم، همهی ما از این بازیها لذت میبردیم. اما زمانیکه ما کمی بزرگتر شدیم و احساسات زنانگی در ما شکل گرفت، ما به ایدههایی که برای دختران بود محدود شدیم و آرام آرام از بازیهای ویدیویی دور شدیم و نگاههای از بالا به پایین نسبت به ما ایجاد شد.
مشکل دوم این است که به دختران یاد داده میشود که بازیهای ویدیویی برای شما نیست، جوامع مختلف باعث چنین اتفاقی شدهاند. پسرها به دو دسته تقسیم میشوند، دستهی اول کسانی هستند که آنقدر بازیها را حساس میپندارند که دوست دارند دختران از این محافل دور بمانند و دستهی دوم میخواهند با او بازی کنند و شکستش دهند و به او بفهمانند که این کار فقط از دست پسرها برمیاد.
مشکل سوم بازاریابی است، واقعا هیچ بازی وجود ندارد که برای من مثبت جلوه کند، زیرا آگهیها و تبلیغات به گونهای ساخته میشوند که فقط بچهها را جذب میکند و یا انقدر خشن هستند که من تمایلی ندارم آنها را ببینم.
شاید اگر بازیها براساس تمام علایق توسعه پیدا میکردند، شاید اگر فروشگاههای ویژه مثل Gamestop به طرز دیگری مدیریت میشدند، اگر کمتر در آنها مسائل جنسی و یا خشونت مطرح میشد، دختران هم میتوانستند عاشق بازیهای ویدیویی باشند.
من این موضوع را مطرح کردم و معتقدم ما باید تغییرکنیم. ما Cooking Mama را دوست داشتیم، این بازی بسیار سرگرم کننده بود. این چیزی است که ما میخواهیم، رشد بازیها متناسب با سن و روحیات ما.
و اما چیزهایی که برای رسیدن به این هدف نیاز داریم: بازیهای بیشتری با خصوصیات زنانه، ساخته شده توسط زنان و بیانکنندهی داستانهایی زیبا از ملکهها، ستارگان پاپ و ... بدون اینکه یکنواخت باشد. ما دختران بازیهایی بدون کشتار، بدون سلاح و بدون تجاوز میخواهیم. ما میخواهیم روی تلفن، مرورگر و یا هر جایی که دوست داشتیم بازی مورد علاقهی خود را انجام دهیم.
در یک جمله، ما دخترها بازیهایی را میخواهیم که فقط برای ما ساخته شده باشند، مثل همان بازیهایی که برای پسران ساخته میشوند. بازیهایی که عاشقشان باشیم. به نظر نمیرسد کار سختی باشد؟!
این موضوع ذهن منو خیلی به خودش مشغول کرده بود. منکه تا به حال بازی های مناسب روحیه خودم رو پیدا نکردم....