اگر در خیابانهای شهر پرسه بزنید، افراد بسیاری را خواهید دید که به صفحهی نمایش گوشی خود خیره شدهاند و در حال صحبت هستند. این اتفاقی است که در دهههای قبل کمتر اتفاق میافتاد، آیا این نشاندهندهی این است که ما در حال تغییر هستیم؟
گروهی از مردم توسط موجودیتی شگفتانگیز از وجود یکدیگر غافل شدهاند. در سراسر خیابانی شلوغ، زنی گامهای خود را آهسته برمیدارد و به نظر میرسد متعجب و حیران است. درطرف دیگر فردی یکی ازدستان خود را روی قلبش گذاشته و در حال صحبت با تلفنهمراش است. دو مرد جوان- گویی برادرند- پشت خط عابرپیاده ایستادهاند، هر دو سر خود را به زاویهای متمایل کردهاند.
اینها برخی از لحظاتی هستند که در این عکس نشان داده شدهاند و اثبات میکنند مردم در مکانهای عمومی در حال استفاده از تلفنهمراه خود هستند- چیزی که تا دهههای پیش وجود نداشت- تقریبا در هر خیابانی در تمام شهرهای سراسر جهان این منظره دیده میشود. نیازهای جامعهی مدرن بهطور قابلتوجهی از انسان پیشی گرفته و منجر به گسترش شکافی میان آنچه که میخواهیم و آنچه که دریافت میکنیم شده است.
ما اخیرا به این واقعیت عادت کردهایم که فضای فیزیکی مشترک به معنی داشتن تجارب مشترک نیست، گزینههای فریبندهای مانند دسترسی به دوستان، خانواده، اخبار، نظرات، اطلاعات و غیره وجود دارد که ما را ازمکان و لحظهای که در آن قرار داریم دور میکند.
کمی تعجببرانگیز است که چرا چهرهها در این تصاویر با چنین احساساتی همراه شدهاند. آیا ما آزاد هستیم؟ اگر ما به معنای واقعی آزاد هستیم، پس چرا هر لحظه با پرتوهای خاصی از تلفنمان حواسمان پرت میشود؟
اگر دو نفر در خیابان در حال قدم زدن با هم باشند و هر دو روی گوشی خود با فرد دیگری در تماس باشند، آیا واقعا با هم هستند؟ این اتفاقات چه تاثیری روی احساسات ما میگذارد؟ این احساس اضطراب، خشم و یا شادی است؟ آیا دستساختهی ما میتواند به ما خیانت کند؟ آیا ما بیش از اندازه از ارتباط برقرار میکنیم؟ و اگر چنین است چه آیندهای برای ما قابل تصور است؟
تلفن از زمان اختراع خود به عنوان یک وسیلهی اختلال اجتماعی و تمرکز شناخته میشد. صحنهای را تصور کنید که برای اولینبار زیرساختهای شبکهی تلفن مطرح میشود، مایل به مایل سیمکشی انجام میشود و گونهی جدیدی از تعاملات انسانی در حال ایجاد است. تلگراف در حال حاضر چیزی معجزهآسا به جهان داده است. نویسنده بریتانیایی از نابودی حریم خصوصی با رسانههای جدید و بیقیدی پس از آن میگوید. با اینکه ترس اولیه در مورد تلفن تا حد زیادی اغراق شده، اما ما اکنون در قرن بیستویکم در حال احساس فشار از این ابزار هستیم.
افراد همیشه آنلاین
اکنون تاریخ تکرار شده و هشدارهای در مورد ارتباطات تلفنهمراه بار دیگر رو به افزایش است. اخیرا داستان مرد ۳۱ سالهای را شنیدیم که به دلیل استفادهی بیش از حد از گوگلگلس در بیمارستان بستری شده و تحت درمان است. این فرد روزی ۱۸ ساعت عینک را روی چشم خود داشت و فقط در موارد ضروری آن را از چشمش درمیآورد. وی با استفاده ازاین عینک دنیایی غیرواقعی برای خود ساخته و علاوه بر این دچار نوعی اختلال در سیستم عصبی خود شده که باعث میشود حتی زمانیکه عینک را روی چشمش ندارد برای جابهجا کردن آن دستش را تکان دهد. از بسیاری از جهات گوگلگلس مانند صفحهی گوشی هوشمند است که به صورت فرد چسبیده شده است.
این ابزار شگفتانگیز داستان ترسناکی برای زمان ما ساخته است. زندگی ما با اغواکنندهای بیش از حد بزرگ روبرو شده که مقاومت در برابر آن بسیار سخت است. برخی از افراد هرازگاهی به صورت غیرارادی دست خود را به سمت گوشی خود میبرند و یا به طور معمول آن را در نقطهای نگه میدارند. چه احساسی پیدا میکنید وقتی گوشی شما آنتن نمیدهد؟ آیا ما به برقراری ارتباط از طریق تکنولوژی معتاد شدهایم؟
مشکل اینجاست که پاسخ به این سوالات به هیچوجه قطعی نیست. اما باید خطی مابین عادتها و آسیبشناسی ایجاد کرد و بهگونهای تصمیمگرفت که رفتارهای ما طبیعی، سالم و قابلقبول باشد. من سالهاست وقت خود را صرف ارزیابی روابطمان با فناوری کردهام، اما هنوز هم در دو جهت مخالف کشیده میشوم، هم از وجود آن احساس متکبرانهای دارم و هم از آیندهای که برای ما خواهد ساخت میترسم.
فناوریهای دیجیتال روابط ما با دنیا را فراتر از آنچه که تصورش را میکنیم کرده است. فیلسوفانی مانند اندی کلارک و دیوید چالمرز استدلال کردهاند که ذهن نوعی همکاری بین مغز داخل سر و تلفن در دست من است، بنابراین "من" یک سیستم بسیار پیچیده است که شامل هر دوی آنهاست. چرا ما نباید از ابزارهایی که برای سهولت کارهای ما ایجاد شدهاند استفاده کنیم؟
ما موجوداتی با آگاهی محدود هستیم و به راحتی خسته میشویم، تلفنهمراه بزرگترین ابزاری است که در عصر کنونی منجر به منحرف شدن ذهن و تاثیر منفی روی زندگی بشریت میشود. این تاثیری نمایی از فناوری اطلاعات است که باعث ایجاد بیشترین مشکل برای ما میشود. ما در عصری اشباعشده زندگی میکنیم، بیماریهای ما بیشازحد شده است. موادغذایی مصرفی ما اغلب مضر هستند، زمان ما کم است و به رسانهها و اطلاعات ناخواستهی بسیاری دسترسی داریم. همهی این موارد در طی یک لحظه میتوانند به الگوهای ذهنی ما تبدیل میشوند.
تکنولوژی وسیلهای است که به خودی خود موجب افزایش اضطراب میشود، جوامع آنلاین مانند سم هستند و سیستمها فراوانند. از طرف دیگر تکنولوژی همواره موجب تسهیل تعاملات ما میشود. ممکن است که قطع و استفاده نکردن از آن مشکلات بسیاری برای ما ایجاد کند اما کنترل بهتر و استفادهی درست احتمالا ما را از بسیاری جهات نجات خواهد داد.
بسیاری از مردم از خطرات رسانههای اجتماعی، اینترنت و تلفنهای هوشمند آگاه شدهاند، به خصوص نسبت به مشکلات روانی که از این طریق ایجاد میشوند. اخیرا افراد بسیاری را مشاهده میکنیم که در تلاش هستند تا محدودیتهایی برای استفاده از تکنولوژیها برای خود ایجاد کنند، اینها اقدامات هوشمندانهای است که احتمالا ما را از گرفتار شدن به آیندهای خطرناک نجات خواهد داد.
پرسش درست آن است که چگونه می توانیم با تکنولوژی به درستی زندگی کنیم.
نه آنکه چگونه با تکنولوژی مقابله کنیم!