اخطار! خواندن این متن ممکن است باعث بروز ناگهانی حس مسئولیت شدید در خواننده شود!
در این روزها کشور ما در حال گذار از دوره تحریم است. تحریمهایی ظالمانه که پس از سالها مقاومت ملی بالاخره به دست نخبگان ایرانی به عقلانیترین روش ممکن حل شد. اگر نخبگان را نداشتیم مشکل پابرجا بود و هنوز هم هزینه میدادیم و اگر حمایت جامعه نبود نخبگان بر سر کار نمی آمدند و فقط با ادامه این حمایت بود که نخبگان آزادی عمل لازم برای انجام صحیح کار را بدست آوردند. این کار نتیجه یک همکاری ملی بود.
اکنون عده ای به امید اجنبی نشستهاند که دست یاری دراز کند و ما را از زمین بلند کند، غافل از اینکه هدف وی از این کار ایستادن بر شانههای ما است. باور کنیم که شرکتهای چندملیتی عاشق چشم و ابروی مشکی ما نیستند، سود میخواهند. پس از ورود به عرصه صنعتمان، صرف نظر از یک سری نظاممندی که آنرا به سلیقه خودشان به زور هم که شده در ما نهادینه خواهند کرد، هرچقدر بیشتر از بار مسئولیت شانه خالی کنیم برای آنها بهتر است. چون خواهند توانست قسمت بیشتری از سود را تصاحب نمایند.
سالها به بهانه تحریم در حال توجیه فاصله صنعت و فن آوریمان با سطوح جهانی بودهایم. دستآویزی داشته ایم که تنبلی کنیم، از واقعیت فرار کرده و کار اصولی را پشت گوش بیاندازیم. آن دوران به آخر رسیده است. به زودی ما در برابر حقیقتی تلخ قرار خواهیم گرفت:
برای انسان بهره ای نیست جز آنچه برایش تلاش کند.
دوران جدید نیازمند اتکا به خود و برخاستنی است و تکاندن ایدههای کهنه؛ نیازمند یک همکاری ملی، این بار در عرصه ای نو: توسعه.
مثنوی توسعه
تعریف توسعه مثنوی هفتاد من است. از بزرگی خواستند در یک جمله توسعه را تعریف کند، وی نیم ساعت هنگ کرده و سپس گفت:
بدان که وقتی میخواهیم تولید ملی را قدرتمندتر کنیم، بحث کیفیت هم به بررسی رشد کمّی شاخصهای اقتصادی اضافه می شود و کیفی بودن مساله خواه ناخواه تغییرات اجتماعی را هم در پی خواهد داشت (چه قبل و چه بعد از به نتیجه رسیدن موضوع). پیمودن این راه را که باعث تغییرات گسترده اقتصادی و اجتماعی در جامعه می شود، می توان توسعه نامید. - وی
(احتمالا بیشتر از یک جمله بود!)
در مورد توسعه می توان ساعتها و روزها و هفتهها و سالها حرف زد، همایشها برگزار کرد و کارگروهها تشکیل داد و دنبال مولفههایش گشت...
تعریف از خود نباشد در این زمینه انصافا خوب فعالیت کرده ایم. اما در عرصه عمل چه؟... جای پیشرفت داریم.
واقعیت این است که توسعه هزار و یک عامل دارد ولی زور یک عامل به همه آن هزار تا می چربد: فرهنگ.
بله این یک واقعیت است اگرچه شاید زیاد به چشم نیاید و گاهی فکر کنیم بدون آن هم می توان کار را پیش برد.
فرهنگ شاید ماده تاریک توسعه باشد!
فرهنگ سیالی است نامرئی، شناور در لابلای ذرات هر سیستم اجتماعی که رفتار تک تک عناصر را هدایت و بازسازی می کند. کیفیت کار و فرآیند تولیدِ ارزش در هر مجموعه تابع فرهنگ شناور در آن است.
اصول توسعه به ما می گوید هر جامعه ای برای توسعه نیاز به این مولفه های فرهنگی دارد: فرهنگ کار و تلاش، عقلانیت محور بودن، توانایی سازماندهی و تشکل، انتقاد پذیری، نظم، علاقه به مشورت، توانایی کار جمعی، قانون پذیری و ...
ما نیاز داریم که فرهنگ توسعه درتک تک اعضای جامعه از بالا به پایین و از پایین به بالا نهادینه شود. نیاز داریم بیاموزیم و آموزش بدهیم.
توسعه یک کار جمعی است و نه فردی -سریع القلم
با توجه به سطح رشد سیاسی و اجتماعی، اکثر رهیافتهای که تاکنون برای توسعه کشور مطرح شده اند نخبهمحور بوده اند و بدون ارائه تفصیل مشخص از نحوه فرهنگ سازی توسعه در جامعه، آن را هم موقتا بر عهده نخبگان فکری نهاده اند.
شاید دیگر هنگام آن رسیده که تقسیم بندیهای سنتی میان جامعه و نخبگان، و ارائه رهیافت توسعه بر پایه این افتراق را کم رنگ تر کنیم.
در نوشتن این سطور شرایط ایران از نظر سیاسی و اجتماعی را در نظر داشته ام و آگاهم که رهیافتهای توسعه ای چه مشکلات فرهنگی را در مقیاس فردی و جمعی لحاظ کردهاند که رهیافتهای اجتماعی را دور از دسترس دانسته اند. به اصطلاح خودمانی تر توهم نزده ام و ادعا نمی کنم که می توان راه چند ده ساله را در یک شب پیمود، اما فاصله هیچگاه آنقدر که مینماید نیست و راه با اولین قدم آغاز می شود و هیمنهاش با هر قدم که بر می داریم بیشتر درهم می شکند. من فکر می کنم مسیری تا قله وجود دارد که نزدیکتر هم هست و با همدلی و همراهی در این مسیر میشود چند ده سال را به چند سال هم کاهش داد.
جامعه اطلاعاتی و الگوهای نوین توسعه
دیگر نمیتوان در عصر پسا-صنعت، بستر توسعه را شرایط اجتماعی دوران صنعتی فرض کرد و بر این اساس الگوی توسعه ارائه نمود.
بستر اجتماعی در عصر اطلاعات به سبب پدید آمدن جوامع اطلاعاتی دستخوش تغییرات عدیدهای شده و این امر تاثیر مهمی در چگونگی پیاده سازی نظریههای توسعه ملی دارد. الگوی توسعه ملی که نتواند به نیازهای اطلاعاتی افراد و عناصر اجتماعی در مسیر تعالی آنها پاسخ بگوید، بدون تردید از موفقیت لازم برخوردار نخواهد بود. -دیوسالار
اطلاعات در نظریات جدید توسعه (مانند توسعه دانش بنیان) مولفهای اصلی بشمار می رود و آموزش، تضارب آراء، انتقاد پذیری، نظریه پردازی، عقل گرایی و ... کلا نهادینه کردن فرهنگ توسعه را دستخوش تحول می سازد. توسعه ای که نه انتهای مسیر که خود آغازی است برای نیل به تعالی.
جریان اطلاعات در جامعه چون اکسیژن برای فرد است و با نظام-مند کردن این جریان می توان معجزه کرد. اطلاعات است که می تواند عقلانیت ایجاد کند و فرهنگ تفکر را کلید بزند. جریان اطلاعات جوامع را از پیلهای که به دور خود تنیدهاند خارج می کند و با دیگر جوامع در حال رشد پیوند می دهد و باعث ایجاد روحیهی یادگیری در آن می گردد. یادگیری و تکامل در سطح ملی باعث کلید خوردن جامعه یاد-گیرنده می شود، جامعه ای که برای تطبیق با شرایط نو فرهنگ خود را رشد می دهد و آگاهی مردم از آنچه که دارند و ندارند خود عاملی انگیزشی در راستای توسعه است.
توسعه اطلاعاتی
پس جامعه جهت توسعه متکی به فرهنگ است و فرهنگ سازی، متکی بر اطلاعات. مبرهن است جامعه در حوزهها دیگر نیز نیازمند اطلاعات است و در حالت کلی در هر گام از مسیر توسعه افراد نیازمند محتوای مناسب و دقیق هستند. تمرکز روی این فرآیند جهت ارزشسازی و تولید محتوای مورد نیاز را می توان قسمتی بزرگی از توسعه اطلاعاتی نامید.
توسعه اطلاعاتی عبارت است از رشد و توسعه همزمان و همافزای اطلاعات فیزیکی و اطلاعات معنایی (محتوا) به نحوی که بتوانند ضمن پاسخ به نیازمندیهای اطلاعاتی جامعه، زمینه ساز نیل به مطلوبیتها و کسب رضایت در ابعاد انسانی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی باشند. - دیوسالار
ما اکنون شاهد بوجود آمدن جوامع ارتباطی هستیم. شکاف اطلاعاتی همهجا وجود دارد، کشور ما هم از این مقوله مستثنی نیست اما توجه کنید به تعداد کاربران اینترنت ایران نسبت به وضعیت کلی آن! ایرانیان در همه قشرها و سنین ایوب-وار نشان داده اند که ارتباط را دوست دارند. گروههای کاری و تفریحی در وایبر و تلگرام هر روز بیشتر می شوند و اطلاعات در جامعه با سرعت خیرهکننده ای به گردش در می آید. آخرین اخبار علمی و تخصصی و محتوای تولیدی جهان در دسترس همگان است. افراد بدون هیچ چشمداشت مالی خاصی به ایجاد محتوای تخصصی میپردازند و عقاید خود را توئیت میکنند و به پرسشها جواب میدهند و انتقادها را هم می بینند. دولتمردان ما اکانت فیسبوک باز کرده اند با تصویری خندان در پروفایل و به مردم گزارش می دهند و کامنتها را هم جواب می دهند... اینها نشانههای خوبی هستند. در جامعه ما اطلاعات جریان دارد، روند میسازد و فرهنگ میآفریند.
بستر جریان اطلاعات در ایران شکل یافته و رواج پیدا کرده است. چرا از این موقعیت استفاده نکنیم؟ نظام-مند کردن این جریان می تواند تحولات شگرفی را به ارمغان بیآورد.
با ارتقای استانداردهای کیفیِ اطلاعات تولیدی و بهبود زیرساختهای ارتباطی و فرهنگسازی مناسب، و به قولی توسعه اطلاعاتی، هر فرد خواهد توانست در توسعه ملی به صورت محسوسی ایفای نقش کند.
حال به قسمت خطرناک متن رسیده ایم! اگر تا اینجایش را خواندهاید بالاغیرتا ادامه ندهید چون محتملا حس مسئولیت شدید گریبانگیرتان خواهد شد...
آموزش و قدرت فرد
هر فرد... حتی شما دوست عزیز!
امروزه با پیشرفت فن آوری و توزیع فرایند تولید ارزش؛ نقش فرد بیشتر از هر زمان دیگری در تولید اقتصادی و نیز محتوایی اهمیت یافته است. فن آوری سرچشمههای تولید را به سمت فرد سوق داده و قدرت توزیع مفاهیم در جامعه را برای تک تک اعضای آن به ارمغان آورده است. پیشترهم به صورت ضمنی اشاره کردم که مرز بندی در تقسیم وظایف در فرآیندهای فرهنگسازی و ارزشسازی در جامعه کم رنگ تر شدهاست.
مدلهای مدیریتی جدید نیز متاثر از همین آرایههاست که فرآیندهای نوینی را در طراحی فرهنگهای سازمانی پیش رو گرفته اند.
به عنوان مثال در مفهوم "سازمان یادگیرنده"، که توسط نظریه پرداز سیستم پیتر سنگه ارائه شده، با سرمایهگذاری سنگین بر روی آموزش و رشد افراد و سپس باز گذاشتن دایره اختیار آنها، هر فرد با احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت سازمان نهایت تلاش خود را برای رسیدن به اهداف مشترک انجام می دهد.
در شرایط کنونی جهان عقلانی/عملی نیست که یک کشور به عنوان مجموعه ای از ابَر-سازمانها توسعه را شعاری و دستوری پیش ببرد. ظاهرا مدل های سازماندهی رایج به علت بروز نبودن و کمتوجهی و در مواردی بیتوجهی به ابعاد وجودی انسان، موفقیت چندانی نداشته اند. به عنوان مثال بازطراحی زیرساخت فرهنگی و تزریق ارزشهای توسعه به فرهنگ عمومی، اگرچه موثر ترین راهبرد توسعه ای است اما به علت زمانبر بودن شیوههای رایج و نبود راهبردی مشخص، هیچگاه در مقام عمل در وحله اول اهمیت نبوده است. جهت بهرهگیری ازقدرت جمعی وبسیج آحاد ملت، نیاز به جای دادن روش های نوین مدیریتی در الگوی ملی توسعه احساس می شود.
دیگر زمان کنترل پدیدهها سر آمده و سیاستگذاران هم برای چالاکی سیستم و شکوفایی در جامعه به تمرکز روی مدیریت پدیدهها روی آوردهاند و متولیان با مهیا کردن فضای یادگیری و پیشرفت می توانند وزن بزرگی از بار توسعه را بر دوش جامعه بگذارند.
یک سانتی متر تا احساس مسئولیت!
شبکههای توزیع دانایی
هر جامعهای برای دستیابی به رشد باید تئوری داشته باشد. – سریع القلم
ما نیاز به یک همکاری ملی برای توسعه کشور داریم. در این همکاری وظیفه هر فرد به اندازه دیگری مهم است چون همگان به مثابه چرخدندههای ماشین توسعه دست در دست هم کشور را در عرصه فرهنگی و اقتصادی به پیش خواهند راند و این موثرترین و اصولیترین راهکار توسعه است.
عقلانی نیست بیش از این در انتظار نهادینه شدن فرهنگ توسعه از بالا به پایین دست روی دست گذاشته و همه مشکلات را متوجه متولیان بدانیم. همین امروز با بهره گیری از فرصتهایی که فنآوری اطلاعات در اختیار ما نهاده می توانیم به اصلاح نظام جریان محتوا پرداخته و با برداشتن حتی یک قدم در تامین نیاز اطلاعاتی کشور مشارکت کنیم.
فعالین عرصه فنآوری اطلاعات علاوه بر این مهم وظیفه مضاعفی را نیز بر دوش خود احساس کنند. در عرصه توسعه اطلاعاتی وظیفه ایجاد و تامین امنیت زیرساختهای ارتباطی و آموزش استفاده از این زیرساخت برای گسترش دانایی بر عهده آنهاست. (در آینده بیشتر به این مساله خواهیم پرداخت)
توسعه و پیشرفت به معنی بروز تغییرات و تحولات اجتماعی منجر به تغییر در سطح اطلاعات یا علم و دانش یک جامعه می گردد و توسعه فرایندی تحت تاثیر میزان دانش اجتماعی است. – دیوسالار
اولین قدم: من
فراموش نکنیم که علاوه بر ایجاد محتوای تخصصی، اشاعه فرهنگ توسعه هم بر عهده تک تک ما است. هر فرد قدرت ایجاد تغییر را دارد.
در مقیاس فردی با مبارزه با غرور و تکروی و تنبلی و افزایش ظرفیت انتقادپذیری و اهتمام به نظم، سعی خواهیم کرد این دانش را با عمل خود توزیع کنیم.
در گروهها مشورت را سرلوحه کارقرار خواهیم داد و با تعمیق ارتباط در راستای وحدت و درک متقابل گام خواهیم نهاد.
در کار متعهد به کیفیت خواهیم بود؛ نه به خاطر مفاد قرار داد و نه به خاطر سود که به خاطر اشاعه فرهنگ.
در جامعهی یادگیرنده آرمان مشترک است و یادگیری جمعی. تلاش خواهیم کرد سازمان یادگیرنده ای به وسعت یک ملت باشیم. با تشکیل کلینیکهای ارتباطاتی برای تسریع بهبود زخم های فرهنگی و فرهنگسازی در مقیاس فردی، گروهی و سازمانی و استفاده از متد های نوین مدیریتی و تعمیم آن به جامعه خواهیم کوشید که: "تفکر متاع عمومی و تخصص متاع خاص باشد."
انسان ها برای یادگیری طراحی شده اند. – پیتر سنگه
فرهنگ عمومی ما باید فرهنگ علمی باشد. اقتصاد دانش بنیان و مدل اقتصاد مقاوتی، که دانش اخلاق مدار و رشد مستقل مبتنی بر فرهنگ دینی رامدنظر دارد، بر پایه تولید علم است و در تولید علم نیز نوآوری علمی ریشه در کار تئوریک دارد. حرکت ما به سمت جامعه علمی مستلزم رسوخ فرهنگ یادگیری و عمل، در فرهنگ عمومی است.
دانایی مسری است. فرهنگ خوبی که به آن عمل شود خیلی زود به فرهنگ سازمانی و عمومی هم رسوخ می کند و به مرور افراد به گروهها و گروهها به سازمانها و سازمانها به کشور تبدیل می شوند.
گام بعدی: ما
برای رسیدن به قله همنورد می خواهیم . دوست داریم پیشنهادهای شما را در این زمینه بشنویم. برایمان از کارهایی بگویید که در مسیر توسعه می توانیم به صورت جمعی انجام دهیم. چه در مقوله فرهنگ، چه در تولید محتوا و توسعه اطلاعاتی، یا هر چیز دیگری که به ذهنتان می رسد.
ما هم فکر هایی داریم و با در ذهن داشتن چشم انداز ایران مستقل و پیشرفته خواهیمکوشید به وظیفه خود در قبال پیشرفت ملی عمل کنیم و با انجام وظیفه فردی و به یاری شما با ایجاد تشکلهای اجتماعی و بارور کردن آنها نقشی در کارزار توسعه ملی داشته باشیم.
با ما در تماس باشید.