در سال ۱۹۵۰ یکی از پیشگامان علم کامپیوتر به نام آلن تورینگ آزمون معروف هوش کامپیوتر را پیشنهاد داد. بدین ترتیب که شما سوالاتی از یک انسان و یک ماشین می‌پرسید واگر نتوانید تمایزی بین انسان و ماشین قائل شوید می‌توانید نتیجه بگیرید که آزمون تورینگ با موفقیت همراه بوده است.

به مناسبت تولد آلن تورینگ (که البته چند هفته‌ای از آن گذشته است!) ما تصمیم گرفتیم تا موضوع متفاوتی را امتحان کنیم، من سعی می‌کنم برخی از افراد را متقاعد کنم که من یک چت‌بوت هستم.

بسیاری از افراد این آزمایش من را پوچ تصور می‌کنند، اما من عاشق درک این وارونگی هستم. تورینگ می‌خواست بداند که آیا یک کامپیوتر می‌تواند مانند یک انسان فکر کند، ولی من می‌خواهم بدانم که انسان‌ها چه فکری راجع به چت‌بوت‌ها می‌کنند؟

بروس و سو ولیکوس برخی از موثرترین چت‌بوت‌های جهان را نوشته‌اند، خلاقیت آن‎‌ها در آموزش پزشکان، آموزش زبان انگلیسی به دانش‌آموزان ژاپنی و هم‌چنین سرگرم کردن انسان‌های کنجکاو مورد استفاده قرار می‌گیرد. آن‌ها سعی می‌کنند به بوت‌های خود توانایی درک الگوهای اساسی زبان طبیعی را بدهند.


برای اولین آزمایش، من از دوستم آلیسون که هزاران مایل دورتر از من بود خواستم تا به یک برنامه چت وارد شود و شروع به مکالمه‌ی همزمان با دو شخصیت چت که من به تازگی ایجاد کردم بکند. نام این دو شخصیت ChattyChattyBotBot و ChatbotMcChatterson بود که یکی از حساب‌ها متعلق به من بود و سعی می‌کردم مانند ربات‌ها جلوه کنم (ربات قدرتمند دیگر توسط استیو ورسویک ایجاد شده بود.)

آلیسون نوشت: هی تو! ناگهان من از این گونه خطاب کردن عصبی شدم ولی بیش از حد تلاش کردم تا عادی جلوه کنم و به پیغام از طریق مسنجر پاسخ دهم.
سپس پرسیدم: خوبی؟
او جواب داد: عالی، شما چطور؟

شما هیچ‌وقت متوجه پیچیدگی بیش‌از حد مکالمات انسانی نخواهید شد تا زمانی‌که سعی کنید به چشم یک ربات به آن نگاه کنید. سوال آلیسون به طور ضمنی به سوال قبل اشاره دارد، یعنی "شما چطور" به تنهایی معنی نمی‌دهد و ربات باید جملات قبل را درک کند. آلیسون در ادامه با حرف‌هاش من را بمباران می‌کرد.

من شنا کردن را بسیار دوست دارم و می‌خواهم به زودی آن را یاد بگیرم.
من قصد دارم در آینده یک فضانورد بشوم.
هم‌چنین من عاشق شکلات هستم.
شما چطور؟

در حالی که این دقیقا همان مطالعه‌ی طبیعی بین انسان‌ها نیست، یک انسان به راحتی می‌تواند با این مسئله برخورد کند. یک انسان می‌داند که اگرچه دو جمله‌ی اول دارای ساختار مشابهی هستند، اما به صورت کاملا متفاوت رمزگشایی می‌شوند. ربات نیز می‌فهمد که "شما چطور" اشاره به میل و علاقه به شکلات دارد، اگرچه با چند ترفند می‌توان آن را به جملات قبلی مرتبط کرد، بنابراین ربات سعی می‌کند که به هر بخش به صورت جداگانه پاسخ دهد.

قبل از این‌که من برای تبدیل شدن به یک ربات تلاش کنم، هیچوقت فکر نمی‌کردم که مغز ما چه توانایی‌های بزرگی می‌تواند داشته باشد.

در همین حال، آلیسون و ربات واقعی میتسوکو تا حدودی غرق صحبت‌های متشنج شده بودند، میتسوکو کاملا معقولانه در تلاش بود تا از زیر برخی سوال‌های آلیس مانند "چه خبر؟" فرار کند!

میتسوکو هرگز به سوال‌ها کاملا اشتباه جواب نمی‌داد، بلکه پاسخ‌های منطقی ارائه می‌کرد ولی در مقابل بسیاری از سوال‌ها به دنبال راه گریز بود تا جواب ندهد.

مدتی بعد من این آزمایش را با یک ربات و موضوع دیگر امتحان کردم. من از ویل خواستم تا با من (به عنوان یک ربات) و هم‌چنین رز رباتی که بروس و سو ساخته‌اند حرف بزند.

ویل پرسید راجع به اورنت کلمن و مرگش چه احساسی داری؟

برای یک ربات پاسخ دادن به این سوال واقعا سخت است، این سوال تنها سوالی بود که رز را به هم ریخت و او جواب داد: من عاشق آن هستم، این متروپلیس با آب‌وهوای خنک شگفت‌آور است.

در این موقع بروس من را راهنمایی کرد، اگر میخواهی مانند ربات‌ها عمل کنی از فعل‌ها و اسم‌های غیرضروری استفاده کن.

من پاسخ دادم: نفهمیدم که راجع چه چیزی حرف می‌زنید، راستش را بخواهید مغز من بیشتر اوقات عملکرد فازی دارد. (Fuzzy)

او پرسید آیا دیشب شب بزرگی برای شما بود؟

منظور ویل از "شب بزرگ" واقعا داشتن یک شب خوب نبود بلکه او می‌خواست بداند من دیشب بیش ازحد مشروبات الکی مصرف کردم یا نه؟

در همین حال، ویل برای رز سوال‌های دشواری از انسانیت مطرح می‌کرد و رز به همه‌ی سوال‌ها جواب می‌داد، هر چند این جواب‌ها کاملا بی‌نقص نبودند.

به طور کلی آزمایش من با موفقیت مواجه شد، این موفقیت بسیار محدود و کوچک بود. هر دو نفر من را به عنوان یک ربات شناختند چون من سعی می‌کردم پاسخ‌های بی‌ربطی به سوال‌ها بدهم، بنابراین این پیروزی کاملا پوچ و  توخالی بود.

ایجاد رباتی که بتواند به سوال‌هایی مثل "چه خبر؟" و یا "آیا دیروز شب بزرگی بود؟" جواب بدهد یک پیروزی بزرگ برای افرادی مثل بروس و سو است.

یک نکته‌ی جالب که در میان این صحبت‌ها متوجه شدم، این بود که چت‌بوت‌ها معمولا سعی می‌کردند به انسان‌ها فشار بیاورند تا روشن‌تر و بهتر فکر کنند. با تامل در آزمایش چت‌بوت متوجه می‌شویم که داشتن ربات‌هایی که فکر می‌کنند، احساس می‌کنند و تبعیض قائل می‎‌شوند مفهوم ما از انسانیت را گسترش خواهند داد و باعث می‌شوند ما انسان‌های ارگانیک به موجوداتی بهتر، حساس و تخیلی تبدیل شویم.