اولین بازی او «کارآفرین» نام داشت که بازی شبیه سازی تجارت و کاملا بر پایه متن بود. در سال ۱۹۸۷ مولینیو تصمیم گرفت این بازی را منتشر کند. او به تنهایی صدها نسخه از بازی را با استفاده از دو کامپیوتر شرکت Tandy کپی کرد، برای تبلیغش یک آگهی کوچک به مجله داد و در کمین موفقیت نشست. از روی بد شانسی این بازی فقط ۲ نسخه فروخت که به گفته مولینیو یکی از خریداران، مادر خودش بود.

بعد از شکست اولین بازی و از روی نا‌امیدی، او یک شرکت با نام Taurus را راه‌اندازی کرد که کارش صادرات لوبیای پخته به خاورمیانه بود. شرکت «کومودور اینترنشنال» با برداشت غلط از نام شرکت مولینیو، به اشتباه فکر کردند که این شرکت‌، یک شرکت در زمینه شبکه و نرم افزار است. برای همین به آنها پیشنهاد ارائه ۱۰ کامپیوتر شخصی رایگان در ازای توسعه نرم افزار شبکه «کومودور» داده شد. پیتر مولینکس در این‌باره می‌گوید:

یک دفعه شخصی که نه من او را می‌شناختم و نه او از هویت اصلی من با‌خبر بود، به من این پیشنهاد را داد و من فکر کردم اگر آنها بفهمند من واقعا کی هستم، باید با کامپیوترها خداحافظی کنم. پس من دستشان را به گرمی فشردم و پیشنهاد را قبول کردم.

برنامه‌هایی که برای «کومودور» نوشته شد آغازی بود بر پیروزی‌های پیتر مولینیو.

در سال ۱۹۸۷ با پولی که مولینیو و شریکش لس ادگار از پروژه «کومودور» به دست آوردند، دیگر از خیر لوبیا گذشتند و نام شرکت را به Bullfrog تغییر دادند و مشغول بازی‌سازی شدند. مولینیو با تفکری خلاق و خیلی هوشمندانه توانست سبکی با نام God game را به دنیای بازی‌ها معرفی کرد. در این نوع بازی‌ها شما در حال خلاقیت و آفرینش هستید و تقریبا دارید نقش یک خدا را در بازی ایفا می‌کنید. ایده این سبک کاملا مبهم و غیرقابل اجرا به نظر می‌رسید تا این که اولین بازی این سبک با نام Populous روانه بازار شد. آزادی بیش از حد در این بازی باعث شگفتی گیمرها و بازی‌سازان شد.

بازی باید طوری باشد که گیمر حداکثر آزادی را داشته باشد، به عقیده من گیمرها باید خدای بازی خودشان باشند و نتیجه بازی را طوری که دوست دارند تغییر دهند. هدف من از این کار ساختن دنیاست نه کسب درآمد.

EA که ناشر بازی‌های استدیو Bullfrog بود، درسال ۱۹۹۵ سهم بزرگی از این شرکت را خرید و باعث شد، پیتر مولینیو به عنوان معاون و مشاور EA شناخته شود. آخرین پروژه مولینیو با Bullfrog بازی موفقی به نام Dungeon Keeper بود که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد و نظر مثبت منتقدان را به همراه داشت.
مولینیو که دنبال پیشرفت بیشتر بود و کم کم می‌خواست به ایده‌های بیشمارش پر و بال واقعیت بدهد، Bullfrog را برای همیشه در سال ۱۹۹۷ ترک و شرکت Lionhead Studios را تاسیس کرد. اما دلیل انتخاب این اسم چه بود؟

اول می‌خواستیم اسم استدیو را «چشم قرمز» انتخاب کنیم ولی بعد فکر کردیم این اسم شاید خیلی کلیشه‌ای باشد، در همین فکر بودیم که یکی از دوستانم به من گفت چطوره اسم همستر من که Lionhead  هستش رو انتخاب کنیم. همان روز به خانه دوستم برای دیدن همستر رفتیم و با جسد همستر رو به رو شدیم، برای همین اسم شرکت را به یاد یک همستر مرده، Lionhead گذاشتیم.

او کار در این استدیو را با بازی Black & White آغاز کرد و با بودجه شخصی خودش که شش میلیون دلار بود، بعد از سه سال، یعنی در سال ۲۰۰۱ توانست ساخت Black & White را تمام کند. مولینیو با بازی جدیدش موفقیت شگفت‌انگیزی کسب کرد و سبک God Game را در این بازی به اوج رساند.

بازی Black & White محصول شرکت Lionhead Studio

بازی Black & White


پیتر مولینیو دست از رویاپردازی برنداشت و یک بازی در سبک نقش‌آفرینی با نام Fable خلق کرد. بازی در سال ۲۰۰۴ عرضه شد با دنیای وسیعش همه را شگفت زده کرد و مسیری جدید به بازی‌های نقش‌آفرینی داد. در سال ۲۰۰۵ مولینیو یک شبیه‌ساز استدیو فیلم‌سازی را با نام The Movies عرضه کرد. بعد از آن در سال ۲۰۰۶ مایکروسافت، Lionhead را خرید.

در سال ۲۰۱۲ مولینیو اعلام کرد که قصد جدایی از مایکروسافت و Lionhead بعد از اتمام پروژه Fable: The Journey را دارد. البته ناگفته نماند که مولینیو در همان سال پروژه هوش مصنوعی که "پروژه مایلو" نام داشت را با همکاری مایکروسافت آغاز کرد. مایلو نام یک هوش مصنوعی بود که در غالب یک پسر بچه در کینکت حضور داشت، او می‌توانست کارهای مختلف یاد بگیرد و احساسات را درک کند. بعد از جدایی مولینیو از مایکروسافت این پروژه ناتمام ماند که باعث شد برخی برای کنسل شدن پروژه، او را دروغگوی بزرگ بنامند.

در کنار همه موفقیت‌ها و جوایز مختفی که او دریافت کرده، جایزه بفتا هم به چشم می‌خورد. مولینیو هم‌اکنون در شرکت 22cans کار می‌کند و آخرین بازی او فعلا Godus نام دارد.

مولینکس و بازی جدیدش Godus
پیتر مولینیو با وجود داشتن یک کارنامه درخشان در صنعت بازی، می‌گوید:

من تا زمانی که یک بازی، که به نظر خودم عالی باشد نسازم، راضی نمی‌شوم. من هیچوقت بازی عالی نساختم.

او زمانی که در سال ۱۹۸۲ مشغول توزیع و فروش فلاپی‌های حاوی گیم آتاری بود، کمتر کسی فکرش را می‌کرد پیتر مولینیو انگلیسی بتواند صنعت بازی را متحول کند. او در آخرین مصاحبه‌اش با گاردین در سال ۲۰۱۵، گفته است که دیگر هرگز مصاحبه دیگری با رسانه‌ها نخواهد داشت. در نهایت برای آشنایی بیشتر با پروژه مایلو میتوانید ویدئو زیر را ببینید.