اخیراً به خاطر علاقه‌ای که به شاخه‌ی هنری استیم پانک پیدا کرده بودم به سمت موضوعی جذاب کشیده شدم و بعداً فهمیدم که اینجا نقطه‌ای است که علم و فناوری با فلسفه به هم می‌رسند که حاصل آن ژانری است به اسم سایبرپانک. اما پسوند پانک نشان از آن دارد که سایبرپانک چیزی بیشتر از یک ژانر هنری است و طرز فکری است که شاید نوعی جهان‌بینی را در پس‌زمینه خود دارد.

اینکه سایبرپانک واقعاً چیست همیشه بحث مجامع مختلف بوده است و ظاهراً تعریف مشخصی هم به دست نیامده و این بحث هنوز هم ادامه دارد، اما آنچه در همه بحث‌ها یکسان است این است که سایبرپانک جایی است که زندگی انسانی تحت سیطره تکنولوژی قرارگرفته است.

سایبرنتیک به علم و فناوری سیستم‌ها گفته می‌شود که این روزها به سیستم‌های هوشمند کامپیوتری بیشتر اطلاق می‌شود، ولی پانک فلسفه‌ای است که پیروانش به شورش و مخالفت علیه سیستم‌های حاکم معتقدند. پانک ها از فرمان‌برداری گریزان‌اند و بر این باورند که «یک خیابان خودش راه استفاده از چیزها را خواهد یافت».

برای اینکه فضای سایبرپانکی را تصور کنید صحنه‌هایی از تصاویر تاریک شهرهایی آینده را که در فیلم‌های هالیوودی به تصویر کشیده می‌شود تصور کنید، شهرهایی پر از آسمان‌خراش‌های بلند و فرورفته در مه غلیظ که انسان‌ها جزء ناچیزی از اکوسیستم هستند و ماشین‌های هوشمند که از طرف شرکت‌های چندملیتی بزرگ کنترل می‌شوند بر انسان‌ها حکومت می‌کنند. اگر هم فیلم ماتریکس را دیده باشید یکی از بهترین نمونه‌های این ژانر را در سینما تجربه کرده‌اید.

سایبر پانک نوعی نگرش است

نگرش مشترکی بین همه افرادی که جذب سایبرپانک می‌شوند وجود دارد که حاصل کشاکشی درونی بین سیستم موجود و خواسته‌های درونی آن‌ها است که هم می‌تواند از علایق شخصی نشئت گرفته باشد و هم از عقده‌های روحی. سایبرپانک علیرغم آنچه نشان می‌دهد فقط بر محیط مجازی اینترنت دست نمی‌گذارد و هر آنچه می‌توان آن را فناوری نامید می‌تواند دستمایه‌ای از ژانر سایبرپانک باشد. این طرز فکر معتقد است که جهان به‌احتمال‌زیاد به سمتی اشتباه در حال حرکت است چراکه ثروتمندان ثروتمندتر می‌شوند و فقرا فقیرتر و فاصله این دو هرروز در حال افزایش است و همین افزایش فاصله ابزارهای جلوگیری از این آشفتگی را هرروز ناکارآمدتر می‌کند. استفاده از ابزارهای خود سیستم برای غلبه بر سیستم تنها راه جلوگیری از به بیراهه رفتن است و وقتی اوضاع وخیم می‌شود سایبرپانک از هر آنچه بتوان تصور کرد دریغ نخواهد کرد، از هک کردن و نفوذ و تجاوز تا تخریب و نابودی.

سایبرپانک نوعی آگاهی است

ازآنجایی‌که بسیاری از مردم اهمیتی به تأثیرات فلسفی حضور تکنولوژی در زندگی‌شان نمی‌دهند، سایبرپانک نیاز می‌بیند که آگاهی در مورد خودش را در این دنیای پر از خشونت و جنگ افزایش دهد. سایبرپانکی ها می‌دانند که مسائلی که هوش مصنوعی، ترا بشریت و تکینگی فناوری در پی خواهد داشت چیزی نیست که بتوان نادیده گرفت و از کنار آن به‌راحتی گذشت. سایبرپانک از دهه ۸۰ میلادی به دنیای ادبیات گمانه‌زن راه پیداکرده ولی به خاطر پیش‌بینی‌های به حقیقت پیوسته‌ای که ارائه کرده هنوز هم زنده مانده و داغ بودن بحث‌هایی در مورد مخالفت تولید بافت‌های زنده انسان-ماشین مرهون همین تفکر سایبرپانکی است.

مد سایبرپانک

بااینکه هیچ‌کدام از بحث‌های مرتبط با فناوری در ذات خود بد نیستند ولی سایبرپانک روزی را تصور می‌کند که این فناوری‌ها در دست شرکت‌های بزرگ قرار بگیرند که از آن‌ها برای سلطه بر انسان‌ها استفاده کنند. شاید این باور را در فیلم‌های سایبرپانکی راحت‌تر بتوان دید، جایی که دولتی به شکل کنونی وجود ندارد و سلطه در دست قدرت‌های سایبری است. شاید همین گوگل خودمان.

سایبرپانک یک‌خرده فرهنگ است

پنهانی‌ترین و عجیب‌ترین تأثیری که سایبرپانک داشته است دمیدن نوعی فرهنگ در روح هکرها، فریک ها (کسانی که در خطوط ارتباطی دست‌کاری می‌کنند) و همه افرادی است که به‌نوعی به دنبال دگراندیشی هستند. این فرهنگ کاملاً جدا از جنسیت است و در سطح بالایی از پیچیدگی قرار دارد. فرهنگی که آینده‌نگرانه است و همین نگاه به آینده در فشن سایبرپانک خود را در قالب لباس‌هایی عجیب نمایان کرده است. فرهنگ سایبرپانک بانفوذ اینترنت در همه ابعاد زندگی به فرهنگ عمومی مردم هم رسوخ کرده و بسیاری از افراد را بدون آنکه از ماهیت اصلی سایبرپانک باخبر باشند، جذب خودکرده است. به همین خاطر بعید نیست فردی را ببینید که لباس‌های سایبرپانکی می‌پوشد ولی حتی نمی‌داند سایبرپانک چیست.

سایبرپانک یک‌خرده ژانر است

شاید واضح‌ترین نمود سایبرپانک خودش را به‌عنوان یکی از زیر ژانرهای داستان‌های علمی تخیلی نشان داده باشد که با داستان‌هایی از ویلیام گیبسون (William Gibson)، بروس بتکه (Bruce Bethke) و بروس استرلینگ (Bruce Sterling) جای پای خود را در ادبیات محکم کرده است و بعدها با فیلم‌هایی همچون Blade Runner و ماتریکس (Matrix) به دنیای فیلم‌های هالیوودی هم راه پیدا کرد. آخرین نمود آن را در قالب تقابل بین انسان و ماشین در Ex Machina دیدیم؛ اما بیشترین نمود را در دنیای انیمه ها و مانگاهای ژاپنی می‌توان پیدا کرد، انیمه های زیبایی مانند Akira, Ghost in the Shell, Ergo Proxy, Battle Angel Alita, Megazone 23, Neo Tokyo, Goku Midnight Eye و  Cyber City Oedo 808 که ما کمتر شاهد آن‌ها بوده‌ایم. شاید این درهم‌آمیختگی سایبرپانک بافرهنگ ژاپن باشد که فضای مدرن شهری این کشور را تبدیل به یکی از جلوه‌های سایبرپانک کرده است.

توکیوی-مدرن

اما اگر شما هیجان زندگی در فضای سایبرپانکی را دارید و به این زودی‌ها نمی‌توانید به ژاپن بروید بهتر است  این اشتیاق را در بازی‌هایی را که تحت تأثیر این فضا ساخته‌شده‌اند ارضاکنید. بازی‌هایی مثل Far Cry 3: Blood Dragon، Enter the Matrix  را شاید به یاد داشته باشید.

بااینکه سایبرپانک در جامعه ایران هنوز آن‌چنان‌که باید جایگاهی ندارد ولی آینده محکوم‌به پذیرش آن خواهد بود و در آینده‌ای نه‌چندان دور چه در بحث‌های تخصصی و دانشگاهی و چه در پوشش جوانان و چه در معماری و فیلم‌هایمان بیشتر در مورد آن خواهیم دید و شنید. مهم آن است که به این پدیده از منظری سازنده نگریسته شود و در تقابل بین انسان و ماشین، این روح بشریت و هدف غایی او باشد که پیروز می‌شود.