قفسه چوبی بزرگی که گوشه‌ی زمانا گذاشته‌ایم، قرار است پر شود از دیدنی‌ها و خواندنی‌ها و شنیدنی‌های ما. راجع به هر چیزی که در قفسه‌مان می‌گذاریم، عمیقا فکر می‌کنیم، راجع به آن ساعت‌ها صحبت می‌کنیم و مهم‌تر از همه اینکه دوستش داریم. 

اولین DVD که من داخل قفسه چوبی‌مان می‌گذارم، فیلم Ex Machina است. فیلمی که دسته جمعی دیدیم (مثل‌ بقیه فیلم‌هایی که قرار است ببینیم! ) و کم ‌و بیش همه‌مان بعد از دیدنش هنوز به صفحه‌ی مانیتور خیره شده بودیم. 

Ex Machine فیلمی دیگر درباره هوش مصنوعی است. البته این‌بار برخلاف اغلب فیلم‌های علمی‌تخیلی، از اتفاقات عجیب و غریب و جلوه‌های ویژه پیچیده خبری نیست. بلکه همه چیز بین سه کاراکتر اصلی فیلم اتفاق میافتد و دیالوگ‌ها شاه‌کلیدهایی هستند که ما را به فکر فرو می‌برند. تمام فیلم در پی پاسخ به سوالاتی است که گره‌خورده با زندگی بشر در آینده است. اینکه خودآگاهی چیست؟ چگونه یک روبات می‌تواند به آن دست پیدا کند؟ اینکه آیا یک روبات در تلاش برای آرمانی همچون آزادی خواهد جنگید؟ اینکه اگر بشر بتواند هوشمندی بی‌نقص و فراتر از خود را خلق کند، چه کس یا چیزی را خدا خواهیم نامید؟ و سوال‌هایی از این قبیل که گاهی آنقدر تشویش ایجاد می‌کنند که ترجیح می‌دهیم از قهوه‌ داغ و لبخند یار لذت ببریم و بیخیال درگیر شدنشان بشویم.

الکس گارلند فیلم اکس ماشینا

ورای همه‌ی تحلیل‌های رنگارنگی که بلاگ‌های مختلف برای این فیلم نوشته بودند، یک موضوع توجه من را بیشتر از همه به خود جلب کرد و آن اینکه چه کتاب‌ها و فیلم‌هایی الهام بخش الکس گارلند (کارگردان فیلم) برای پرورش چنین ایده‌ای بوده اند؟ در جستجوی این موضوع به مطلب جالبی از Esquire (فیلترینگ هوشمند ترکیده در این بخش!) رسیدم که ترجمه و اشتراکش با شما خالی از لطف نیست.

 چه کتاب‌ها و فیلم‌هایی الهام‌بخش ساخته شدن برترین فیلم علمی تخیلی سال هستند؟

و اما می‌رسیم به کتاب‌ها و فیلم‌هایی که الکس گارلند در طی ۱۰ سال گذشته برای ساخت چنین فیلمی خوانده است تا بتواند برای سوال‌هایش پاسخ‌هایی پیدا کند. سوال‌هایی که به نظر می‌رسد در شرایط فعلی طرح صحیح‌شان مهمتر از یافتن پاسخ‌های دقیق برای آن‌هاست.

زبان ماشین برای آماتورها - نوشته‌ی ریچارد منس‌فیلد (۱۹۸۳)

علاقه‌ی اولیه‌ گارلند به برنامه‌نویسی منشا نمایش چنین فیلمی در سینمای امروز است. وقتی در حوالی سال ۱۹۸۰ تب کامپیوتر‌ها در حال داغ‌تر شدن بود او بصورت خودآموز زبان برنامه‌نویسی BASIC را آموخت و سپس در همان زمان بود که یکی از کتاب‌های مرتبط با زبان ماشین منس‌فیلد  را کشف کرد. 

این کتاب با زبانی ساده و برای بچه‌ها نوشته شده بود ولی هیچ نظری نداشتم که تلاش دارد راجع به چه چیزی صحبت کند. همین بود که حتی در تلاش‌های اولیه‌ام نتوانستم یک صفحه و نصفی بیشتر از آن را بخوانم. 

هرچند هوش مصنوعی امروز و آینده بسیار فراتر از این کتاب است ولی به اعتقاد گارلند برای هر کسی که در ابتدای کار است، واجب است که نگاهی به آن بیاندازد. 

اودیسه‌ی فضایی - ساخته شده توسط استنلی کوبریک (۱۹۶۸)

تماشای ادویسه‌ی فضایی از نگاه Ex Machina ثابت می‌کند که کوبریک چه نگاه غیب‌بین و دقیقی به آینده و هوش مصنوعی داشته است. 

به یاد دارم که آن فیلم چیزهایی را به من نمایش داد که انتظار دیدنشان را نداشتم و به جای هوش‌مصنوعی و تکنولوژی آینده نگرشی درباره ظرفیت عشق‌ورزی در آینده و موضوعاتی فاخر، انتزاعی و شبه فلسفی به من داد.

تفکر جدید امپراطو : درباب علوم کامپیوتر، ذهن و قوانین فیزیک - نوشته‌ی راجر پن‌روز (۱۹۸۹)

یکی از دوستان گارلند او را به فیزیک‌دان مشهور، راجر پن‌روز معرفی می‌کند. محققی که در نوشته‌هایش تلاش بسیاری کرده است تا ثابت کند منظری از خودآگاه انسان وجود دارد که هنوز قادر به درک آن نیستیم و زمانی که بشر قادر به درک این بخش از مغز باشد خواهد توانست ماشین‌های احساسی ایجاد کند. 

موضوعی که گارلند چندان با آن موافق نیست و از طرفی علم لازم برای بحث راجع به آن را هم ندارد. با این وجود کتاب تفکر جدید امپراطور دید متفاوتی از خودآگاهی از منظر یک فیزیک‌دان را به اون ارائه می‌دهد.

فیلم اکس ماشینا

پژوهش‌های فلسفی - نوشته‌ی لودویگ ویتگنشتاین (۱۹۵۳) و تجسم و زندگی درونی - نوشته‌ی مورای شاناهان (۲۰۱۰)

کتاب شاناهان همچون یک تجلی بزرگ برای گارلند بود. پروفسور برجسته‌ی روبا‌ت‌های شناختی دانشگاه لندن در کتاب خود، پای نوشته‌های لودویگ ویتگنشتاین را به میان باز کرده است. ویتگنشتاین معتقد بود که برای روبه‌رو شدن با مسائل ذهنی-جسمی باید فلسفه‌ را از بحث‌هایمان حذف کنیم. پروفسور شاناهان نیز معتقد است که این روشی عالی برای گام نهادن به عمق خودآگاهی انسان و ماشین است. 

یک فضای مه‌گونه متافیزیکی کافی‌ است تا دید صحیح درباره ذهن را از ما بگیرد. ما نمی‌توانیم امیدوارم باشیم که تحت وجود چنین مه شدیدی به توضیحات علمی دقیقی دست پیدا کنیم و تا آخر از این ایسم  به ایسمی دیگر پرش خواهیم کرد. (دوالیسم، ماتریالیسم، شناخت‌گرایی (کاگنتویسیم) و ... ). پس اگر می‌خواهید راجع به روبات‌ها صحبت کنید، از این بگویید که واقعا چگونه کار می‌کنند!

برای گارلند، خواندن نوشته‌های شاناهان مانند تجربه‌ی زدودن یک مذهب از ذهن بود. 

تکینگی نزدیک است (۲۰۰۵) و چگونه یک ذهن بسازیم: رازهای طرز تفکر بشر منتشر شدند (۲۰۱۲) - نوشته‌ی ری کورتزویل

هر مفهوم فلسفی که در Ex Machina  پیدا می‌شود از شخصیت‌های انسانی آن نشات می‌گیرد و زمانی که داستان سر خلق یک موجود با افزوده‌هایی از مذهب به آن است باید بسیار جانب احتیاط رعایت شود. 

کاری به کار خدا نداریم. فرایند خلق در بحث هوش مصنوعی یک حالت والد و اولاد دارد و یا بهتر اینکه یک حس انقلاب در آن نهفته است و هیچ‌یک از این‌ها تداخلی در مفهوم خدا ایجاد نمی‌کند.

فیلم اکس ماشینا

گارلند می‌گوید که تمامی نوشته‌هایش از منظر انسان بی‌دینی است که تحت تاثیر مذهب و انسان‌های مذهبی قرار گرفته است و در طول تحقیقاتش در زمینه هوش مصنوعی به نوعی از روح در هوش مصنوعی دست یافته است. او معتقد است افرادی که میلیون‌ها دلار خرج توسعه چنین تکنولوژی‌هایی می‌کنند بیشتر از همه در تلاش برای جاودانگی بشر هستند. نکته‌ای که ری کورتزویل به دقت در کتاب‌هایش به آن پرداخته است. 

کورتزویل معتقد است که تا  سال ۲۰۵۰ محققان خواهند توانست بدن‌های مجازی ایجاد کنند که که جلوی مرگ خودآگاهی انسان‌ها را بگیرد و تا ۱۵ سال آینده بشر خواهند توانست هر سال بیشتر از یک سال به عمر خود اضافه کند.

ذهن عمیق ( Deep Mind) دمیس هاسابیس - مقاله‌ای از استیون لوی ۲۰۱۵

در گفتگو با گارلند بارها نام هاسابیس را می‌شنویم. شطرنج باز قحاری که که Deep Mind را ساخت و چیزی نگذشته بود که گوگل آن را خرید. اگر می‌خواهد دید بهتری از آینده داشته باشید و مهم‌تر اینکه بدانید چگونه موتورهای جستجوگر به روبات‌ها متصل می‌شوند باید نگاهی به هاسابیس و کارهایش بیاندازید.

احوال دگرگون شده - ساخته‌ی کن راسل (۱۹۸۰)
گارلند در تلاش برای خلق درامی بین دو مرد و یک روبات مونث است. فضایی که حال و هوای درام‌های ۱۹۷۰ را می‌طلبد و درام در آن سال‌ها شخصی به جز پدی چایفسکی را به یاد نمی‌آورد و اگر قرار باشد که چایفسکی و ژانر علمی-تخیلی را با هم ترکیب کنیم به مجموعه‌ی احوال دگرگون‌شده او که در سال ۱۹۸۰ توسط کن راسل ساخته شد خواهیم رسید. 

قبل از آغاز ساختن فیلم بارها احوال دگرگون شده را دیدم.

قطعا در ساخته شدن چنین فیلمی منابعی بیشتر از این به کار برده شده است. با این وجود نیم‌نگاهی به همین منابع نیز می‌تواند ما را به عینک گارلند و تصویرش از هوش مصنوعی در آینده نزدیک‌تر کند.