چند روز پیش دهمین سالگرد ورود من به گوگل بود و همین هم بهانهای شد تا متنی را دربارهی خاطرات ده سال گذشتهی خود در این شرکت بنویسم. من قبل از اینکه در گوگل مشغول شوم، عضو هیئت علمی گروه علوم کامپیوتر و مهندسی دانشگاه واشنگتن بودم. در آن زمان مسئول گروه تحقیقاتی بودم که روی توسعهی پایگاههای داده کار میکرد و در حال حاضر هم بسیار قویتر از آن زمان فعالیت میکند. دو استارتاپ Nimble Technology و Transformic را نیز در همان دانشگاه راهاندازی کردم.
بیشترین فعالیت من در این ۸ سال اخیر مدیریت تیم تحقیقاتی است که در زمینهی دادههای ساختار یافته پژوهش میکند. تحقیق و مهندسی، مدل کاری است که در گوگل روی ان تاکید میشود. من هم سعی میکنم از این قانون پیروی کنم. این مسیر متفاوت از تجربهای است که من در دههی ۹۰ در آزمایشگاه AT & T و قبل از پیوستن به دانشگاه واشنگتن داشتم.
یکی از چالشهایی که در یک آزمایشگاه تحقیقاتی مرتبط با صنعت با آن مواجه میشوید، این است که چطور پروژههای خود را انتخاب کنید. شما میخواهید پروژههایتان جالب باشد اما به درد شرکتتان نیز بخورد. اگر تازه وارد این محیط شده باشید، با پروژههای بسیاری مواجه خواهید شد که میتوانید به انها بپیوندید. اما بعد از کمی فعالیت متوجه میشوید که باید پروژهی خود را راه بیاندازید. این را به یاد داشته باشید که یک پروژه در مدت کوتاهی به نتیجه نمیرسد. بنابراین از همکاری با افرادی که قصد دارند در مدت یک سال پروژهی خود را به ثمر برسانند، دوری کنید. این توصیهای است که باید برای کار در شرکتهایی مثل گوگل در نظر بگیرید. از طرف دیگر باید پروژههایی را حمایت کنید که میدانید به نتیجه خواهد رسید.
بهترین راه برای پیدا کردن پروژههای خوب این است که با افراد مختلف از بخشهای مختلف شرکت و یا حتی با مشتریان صحبت کنید. حتی اگر احتمال خیلی کمی وجود داشته باشد، این کار را انجام دهید.این مکالمات ارتباطات شخصی شما را بیشتر میکند که به نوبهی خود بسیار ارزشمند است.
فکر کردن به انتقال فناوری نیز بسیار مهم است. من از واژهی انتقال فناوری استفاده کردم چون معمولا از ان استفاده میشود. اما به شخصه این اصطلاح را دوست ندارم. در ادامه مواردی را برایتان خواهم گفت که به من برای کار در گوگل کمک کرده است.
پروژههایی را انتخاب کنید که تواناییهای شما را نشان دهد
نقاط قوت ما در گوگل، دادههایی است که کاربران مشتاق و مایل به استفاده از آنها هستند. برای فهم بیشتر موضوع دو مثال برایتان میزنم.
جداول فیوژن گوگل
یکی از مشکلاتی که در جامعهی پایگاهدادهها وجود دارد این است که استفاده از دیتابیسها سخت است و افرادی که مقدار زیادی داده دارند، توانایی کافی برای به راه انداختن یک برنامهی پایگاهداده را ندارند. در نتیجه، اکثریت اطلاعات جهان در خارج از سیستمهای پایگاه داده ذخیره می شود. هدف اصلی از ایدهی جداول فیوژن گوگل که در ژوئن ۲۰۰۹ راه اندازی شد، این است که یک سیستم پایگاه دادهای برای انبوه عظیمی از اطلاعات فراهم کند. جداول فیوژن گوگل در کل برای این مطرح شده است که صاحبان دادهها از مزایای سیستمهای مدیریت داده استفاده کنند.
در انجام این کار ما از نقطه قوت شرکت گوگل استفاده کردیم، یعنی تعداد زیادی کاربر که خیلی مشتاقانه منتظر بودند تا ما محصول جدیدی برایشان ارائه دهیم. ۲۴ ساعت بعد از اینکه جداول فیوژن گوگل راهاندازی شد، کاربران بیش از ۱۰۰ کشور از ان استفاده کردند و عکسالعمل به آن نشان دادند. مهمترین ویژگی که این جداول داشتند این بود که از دادههای خام مثل فایل CSV نیز پشتیبانی میکردند. در انجام این کار، ما از توانایی دیگر گوگل یعنی زیرساخت های نقشه برداری مقیاس پذیر آن استفاده کردیم.
جداول فیوژن در برنامههای کاربردی بسیاری از جمله امداد رسانی ( ارائهی اطلاعات اساسی برای امدادرسانی پس از زلزله سال ۲۰۱۱ ژاپن و یا طوفان NYC) و یا استفادهی روزنامهنگاران برای گزارشات خود مورد استفاده قرار گرفت.
پروژهی WebTables
پروژهی بعدی ما پروژهی WebTables بود. راهاندازی مجموعهای از جداول HTML روی وب و استفاده از ان برای پاسخ دادن به سوالاتی که کاربران میپرسیدند. این پروژه بیشتر به دلیل علاقه و حس کنجکاوی من و دوستم، مایک، شروع شد و اینکه ما فکر میکردیم حتما نتیجه خواهد داد. ویژگی که ما در این پروژه روی آن مانور دادیم، این بود که توانستیم الگوریتمهای مپردیوس را روی گوگل پیادهسازی کنیم و جداول HTML را خیلی زود به دست بیاوریم.
برخلاف جداول فیوژن که بعد از راهاندازی شدن ان، فقط یک مقاله برایش منتشر کردیم، قبل از اینکه WebTables ها و سیستم جستجوی مربوط به آن راهاندازی شود، مقالههای زیادی در موردش منتشر کردیم. زیرا فکر میکردیم این بحث، موضوع مورد علاقهی افراد بسیاری باشد.
به دلایل مختلفی، تقریبا ۴ سال طول کشید تا ما بتوانیم یک موتور جستوجو با این ویژگی به راه بیندازیم. دو سال هم طول کشید که به هدف اصلی خود برسیم. یعنی اینکه نتایج جستوجوی یک موضوع در جداولی برای نتیجهی جستوجوی کاربر نمایش داده شود. برای به نتیجه رسیدن این پروژه باید کاری میکردیم که دقت نمایش دادهها در جداول بسیار بالا باشد.
موتور جستوجوی اولیه توسط گروه تحقیقاتی گوگل راهاندازی شد. در همان ۱۰ دقیقهی اولی که ما سرویس را راهاندازی کردیم، افراد زیادی اعلام امادگی کردند تا ما را در این پروژه همراهی کنند.
و اما نتیجهگیری :
هر گز دست از کد نوشتن برندارید
مهم نیست چه اندازه به نتیجه میرسید. مهم این است که دست از کدنویسی برندارید. نمیگویم فقط زمانیکه کار تیم در یک مرحلهی بحرانی قرار گرفته است، کد نویسی کنید یا اینکه سه ماه به سه ماه کد بنویسید، بلکه میگویم به صورن منظم کد بنویسید. من توسط دو تا از دوستان خیلی خوبم که از استادان دانشگاه استنفورد بودند، با کدنویسی درگیر شدم. در گوگل من فرصت این را داشتم که مستقیما چند پروژه را به دست بگیرم.
فعالیتهای کدنویسی من همیشه یا برای راه اندازی یک پروژه جدید بوده و یا ایجاد یک تغییر عمده در پروژههای که اجرایی شده بودند. در دنیایی که شیوه های برنامه نویسی و ابزارهای برنامهنویسی به سرعت در حال تغییرند، برنامهنویسی اغلب به من کمک میکند که به روز باشم. بیشتر از همه این موضوع بود که من را به این کار علاقمند میکرد.
همیشه دادهها را زیر نظر بگیرید
در طول سالها من متوجه شدم که موفقیت با سر وکار داشتن با دادههای پیچیده وانبوه رابطهی مستقیم دارد. کسانی که نگاه دقیقتری به دادهها دارند اغلب صاحب بینشهای قویتری هستند. ما به عنوان دکترهای علوم کامپیوتر همواره آموزش میبینیم تا ساعتهای طولانی را صرف گشتن دنبال دادهها بکنیم.
تفاوت دانشگاه با صنعت را در نظر بگیرید
شاید برای شما هم این سوال ایجاد شده باشد که چه تفاوتی میان دانشگاه و صنعت وجود دارد. برای این سوال پاسخهای بسیاری وجود دارد. نکتهی اساسی این است که در صنعت باید به حل مشکلات بپردازیم. در دانشگاهها شما با کسب دانش و علم به این توانایی میرسید که خودتان ایده بدهید و برای به ثمر رساندن این ایده تلاش کنید. همین ایدهها نیز یک عنصر حیاتی برای پیشرفت های علمی محسوب میشود. اما در صنعت باید ایدههای شخصی خود را کنار بگذارید. شما باید بهترین راه برای تولید یک محصول یا سرویس را پیدا کنید. حتی میتوانید ایدههای خود را برای رسیدن به آن به کار گیرید و در نتیجه یک همکاری مستمر و خشنود کننده را بین اعضای تیم ترتیب دهید.
این توصیه برای استارتاپهای دانشگاهی بسیار مفید خواهد بود. هنگامی که تصمیم گرفتید یک شرکت برای خود تاسیس کنید، این را در نظر بگیرید که باید محصولی را تولید کنید که کاربران میخواهند.
تعادل زندگی کاری
تاکنون مطالب بسیاری در مورد پیدا کردن تعادل میان زندگی وکار نوشته شده است. تصور نکنید که با کاهش میزان کار به این تعادل خواهید رسید بلکه باید مواردی را که بیرون از محیط کار به شما نیرو میبخشند، پیدا کنید. مطمئنا خانواده در صدر این لیست قرار خواهد گرفت ولی باید دنبال موارد دیگری نیز بود. من به شخصه تجربهی فوقالعادهای در این زمینه دارم. من به غیر از صرف وقت با بچهها، عصرها را به تحقیق کردن و نوشتن درباره قهوه میگذراندم. همین هم باعث آرامش من میشد و کمک بسیاری کرد تا به کار فکر نکنم.
تشکر و قدردانی
مهم نیست که کجا هستید و یا چه کاری انجام میدهید، مهم این است که با افراد فوقالعادهای کار کنید. من قطعا نمیتوانم از تمام کسانی که در گوگل با هم کار میکنیم، تشکر کنم ولی به تعدادی از آنها اشاره میکنم. جایانت مدهاوان، هکتور گنزالز و آنا لانگن در روزهای اولیه از نیروهای قوی پشت صحنه جداول گوگل فیوژن بودند. مایک کافارلا درحالیکه فقط یک کارآموز بود، پروژه Web Tables رو شروع کرد و ارتشی از کارآموزان را برای ساخت اولین نسخه از این برنامه رهبری کرد. کونگ یو و بولوس هارب نمونه اولیه پروژه Web Tables را با یک سرویس خارجی رو به رو کردند و با تعمیر تنهی اصلی آفرینشی جدیدی برای آن تدارک دیدند. جایانت مدهاوان، هونگاره لی، سره بالاکریشنان، کونگ یو، بولوس هارب و افشین رستمیزاده با هم کار کردند تا لیست HTML ها را در نتیجه جستوجوی صفحات گوگل پیدا کنند. جایانت مدهاوان مثال خوبی از شخصی است که میتواند عقدههای روحی خود را بر روی اطلاعات پیاده کند و ارزشهای غیرقابل قبول را دسته بندی کند. من همچنین خیلی خوش شانس بودم که توانستم با لونا دانگ، فیو وو، چونگ وو، دیوید کو، آلکیس پولیزوتیس، کریس اولوستون، ناتاشا نوی، رود مکچسنی، سودیپ روی، استیون ونگ و کیاو یو کار کنم. همچنین باید از سه مهمان عالی به نامهای کریستین جنسن، زک ایوس و سونیتا ساراواگی و بیشتر از ۴۰ کارآموز تابستانی تشکر کنم.
مشخصات نویسنده:
الون هالوی، رییس بخش تحقیقاتی مدیریت داده در گوگل است. او استاد علوم کامپیوتر در دانشگاه واشنگتن بود. در سال ۱۹۹۹ دکتر هالوی شرکت Nimble، یکی از شرکتهای یکپارچهسازی دادهها، را تاسیس کرد. بعد از ان نیز استارتاپ Transformic را راه اندازی نمود که موتورهای جستجو برای وب عمیق را توسعه میداد و توسط گوگل خریداری شد.
او همچنین نویسندهی کتاب احساسات نامتناهی از قهوه است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و همچنین از نویسندگان کتاب اصول ادغام داده ها است که در ۲۰۱۲ منتشر شد.
بنده هم مثل شما عاشق فناوری و اخبار این حوزه هستم
وبلاگتون رو دنبال می کنم
اگر ممکن هست به منم سر بزنید و وبلاگم رو دنبال کنید
باتشکر