امروزه اینترنت به منجلابی بزرگ تبدیل شده، روزانه بحث‌ و جدل‌های مختلفی بر سر آزادی بیان، فیلترینگ، حریم خصوصی صورت می‌گیرد و قانون‌های مختلفی در جهت تقویت و یا در خلاف جهت این اصول تبیین می‌شود. اما این جنگ و جدال‌ها پایانی ندارد. چند روز پیش MotherBoard در این مورد مصاحبه‌ی جالبی با پیتر سونده یکی از بنیانگذاران و سخنگویان پایرت‌بی انجام داده که می‌توانید این مصاحبه را بخوانید.

برگردیم به سال ۲۰۰۳ پیتر سونده همراه با فردریک نیج و گاتفرید سوارتهولم پایرت بی را راه‌اندازی کردند؛ وب‌سایتی که در مدت کوتاهی تبدیل به بزرگ‌ترین و معروف‌ترین سایت به اشتراک‌گذاری فایل در جهان شد. سال ۲۰۰۹ این افراد در دادرسی بحث‌برانگیزی به جرم نقض قوانین حق تکثیر محکوم شدند.

در سال ۲۰۱۴ پیتر سونده به همان اتهام زندانی شد و حدود یک سال را در زندان سپری کرد، پس از آزادیش شروع به وبلاگ‌نویسی در حوزه‌ی تمرکز قدرت کرد و یک سیستم مالی خرد به نام flattr برای توسعه‌دهندگان نرم‌افزار تاسیس کرد. من و سونده صحبت‌های‌مان را در مورد اینترنت آزاد و بی‌طرف آغاز کردیم، اما بر حسب اتفاق گفتگوی ما به سمت تغییرات ایدئولوژیک جامعه و سرمایه‌داری تغییر جهت داد و سونده مشکل واقعی ما را چیز دیگری معرفی کرد. با من همراه شوید تا بیشتر در مورد اینترنت، سرمایه‌داری و تاثیر آن‌ها بر هم بشنوید.

پیتر در ابتدا می‌خواهم در مورد اتفاقات خوبی مثل اینترنت رایگان و قانون بی‌طرفی اینترنت صحبت کنی؟

راستش را بخواهی، من هیچ اتفاق خوبی نمی‌بینم. مردم به دلیل این‌که سواد رسانه‌ای پایینی دارند به آسانی با محتواهای فریبنده گول می‌خورند. نگاهی به قانون بی‌طرفی اینترنت بیندازید، این قانون از بسیاری از جنبه‌ها وحشتناک است و می‌توان گفت به نفع کشورهای غیردموکراتیک عمل می‌کند، اما مردم نسبت به تصویب آن خوشحال هستند. فیسبوک به آفریقا و کشورهای فقیر اینترنت فراهم می‌کند، اما هیچ‌ توجهی به دسترسی محدود آن‌ها به خدمات که توسط دولت‌شان تحمیل می‌شود، نمی‌کند.

تنها کشوری که به حقوق شهروندانش در دسترسی به اینترنت، مانند سایر نیازهای بشری توجه می‌کند دولت فنلاند است. این یک کار هوشمندانه از فنلاند است، آن‌ها در واقع به حق انسانی شهروندان‌شان اهمیت می‌دهند.

اما من متوجه نشدم که چرا شما قانون بی‌طرفی اینترنت را طرح مناسبی نمی‌دانید؟

خوب، به نظرم ما اینترنت بی‌طرف نداریم. ما نمی‌توانیم در مورد اینترنت بی‌طرف صحبت کنیم، در حالی‌که آن واقعا وجود ندارد. مشکل این است که قانون‌های کنترلی دولت‌های مختلف هیچ‌گاه متوقف نخواهد شد. ما رفته رفته در حال از دست دادن امتیازات خود هستیم، برعکس آن‌چه که گفته می‌شود ما هیچ پیشرفت و منفعتی کسب نمی‌کنیم. بلکه تنها یک اتفاق در حال رخ دادن است،  آن هم اینترنت بسته و کنترل شده است که تاثیری بزرگی بر روی جوامع دارد. هر چه اینترنت بیشتر کنترل و سرکوب شود، جامعه‌ی ما بیشتر سرکوب خواهد شد و این مشکلی است که ما باید روی آن تمرکز کنیم.

دولت‌ها فضا را به قدری آرام نشان می‌دهند که مردم فکر می‌کنند همه چیز فوق‌العاده است و هیچ اتفاق بدی در حال بروز نیست. در حالی‌که جوامع و انسان‌ها در هیچ دوره‌ای از زندگی‌شان تا این حد تحت کنترل، تمرکز، نابرابری شدید و سرمایه‌داری افراطی قرار نگرفته بودند. اما با توجه به اقدامات بازاریابی افرادی مثل مارک زاکربرگ و شرکت‌هایی مثل گوگل، همه احساس می‌کنند که این افراد برای ایجاد شبکه‌ی باز و گسترش آزادی تلاش می‌کنند؛ درحالی‌که آن‌ها مخفیانه در تلاش برای تکامل نظام سرمایه‌داری هستند.  ما به دشمن اعتماد می‌کنیم و فکر می‌کنیم آن‌ها برای جامعه‌ی ما خوب و مفید هستند. واقعا عجیب است!

آیا فکر می‌‌کنی چون مردم اینترنت را یک فضای مجازی در نظر می‌گیرند، توجه کمتری به رفاه و امنیت خود در آن دارند؟

دوست دارم این سوال را با مثال‌هایی جواب دهم، ما درک درستی از چیزهایی مثل تلویزیون و تلفن داریم. بنابراین اگر دولت‌های ما با تلویزیون و تلفن مانند اینترنت رفتار کنند؛ مردم ناراحت خواهند شد. به عنوان مثال اگر کسی به شما بگوید که نمی‌توانید به دوستتان تلفن کنید، شما ناراحت می‌شوید و احساس می‌کنید که این فرد حق طبیعی شما را سلب کرده است. اما در مورد اینترنت این‌گونه نیست، اینترنت یک چیز مجازی است و مردم کسی را که از آن‌ها جاسوسی می‌کند نمی‌بینند، نتایجی از صفحه‌ی جستجوی گوگل حذف می‌شود و بسیاری از سانسورها را متوجه نمی‌شوند. من فکر می‌کنم بزرگ‌ترین مشکل ما جلب توجه مردم نسبت به این مسائل است. آن‎‌ها مشکلات را نمی‌بینند و همین امر سبب می‌شود که احساس کنند همه چیز روبراه است. خیلی سخت هست که نسبت به این موضوع حساس باشی و نتوانی کاری انجام دهی. بنابراین تنها کاری که ما می‌توانیم انجام دهیم این است که تسلیم شویم!

دقیقا در مقابل چه چیزی تسلیم شویم؟

در مقابل این نظریه که "مبارزه برای اینترنت برنده خواهد داشت". به نظر من این موضوع هیچ‌گاه تغییر نخواهد کرد، چرا که ظاهرا مردم علاقه‌ای به تغییر آن ندارند و یا شاید ما به اندازه‌ی کافی توانایی جلب توجه مردم را نداریم. شاید هم مشکل، ترکیبی از موارد گفته شده است؛ بنابراین هر کاری که انجام می‌دهیم بی‌نتیجه خواهد بود. ما از شوالیه‌های سیاه به جویندگان جام مقدس مانتی‌پایتون تبدیل شده‌ایم، گروهی از ما تسلیم شده‌اند و اما گروهی از ما هم در حال مبارزه هستند. در حالی‌که هیچ‌کدام از این‌ها نتیجه‌بخش نیست.

مردم برای تغییر این موضوع چه کاری می‌‌توانند انجام دهند؟

هیچی!

هیچی؟

نه، واقعا هیچی. به نظر من ما در نقطه‌ی عطفی قرار گرفتیم که الان فقط باید قبول کنیم که ما این مبارزه را از دست داده‌ایم. فقط باید به شکست اعتراف کنیم و برای دفعه‌های بعدی درک کنیم که چرا شکست خوردیم و سعی کنیم ضعف‌های‌مان را جبران کنیم و در جنگ‌های بعدی پیروز شویم.

درسته! بنابراین ما چطوری می‌توانیم این جنگ‌ها را ببریم؟

برای پیروزی در این جنگ، ما در ابتدا نیاز داریم که درک کنیم این مبارزه علیه چیست؟ برای من روشن است که ما با چیزی ایدئولوژیک سروکار داریم: سرمایه‌داری افراطی و تمرکز قدرت. اینترنت فقط بخشی از یک پازل بزرگ‌تر است.

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که ما باید از تمام منابع استفاده کنیم تا توجه عموم را جلب کنیم. از آن‌جایی که تاکنون ما نتوانسته‌ایم این کار را به صورت صحیح انجام دهیم، هر بردی که به دست می‌آوریم بی‌نتیجه است. ما طرح  CISPA را متوقف می‎‌کنیم، طولی نمی‌کشد تا همان طرح با اسم جدید درصدد تصویب برمی‌آید. این نشان می‌دهد که هنوز مردم به خوبی نسبت به قضایا توجیه نشده‌اند.

موسسان پایرت بی

جهان واقعی هدف بزرگ‌تری برای ما است، اینترنت تقلیدی از جهان واقعی است. اینترنت به سوخت جامعه‌ی سرمایه‌داری ما تبدیل شده است. آن در ظاهر جهان را به هم متصل می‌کند، اما در باطن یک برنامه‌ی سرمایه‌داری است.

به بزرگ‌ترین شرکت‌های جهان نگاه کنید، همه‌ی‌ آن‌ها بر روی اینترنت ساخته شده‌اند. آن‌ها چه چیزی به فروش می‌رسانند: هیچ‌چیز. به عنوان مثال فیسبوک، ایربی‌ان‌بی و بزرگ‌ترین شرکت تاکسی‌رانی هیچ محصولی ندارند؛ اما ارزش پولی که برای آن‌ها تعیین شده بسیار زیاد است. این مقدار پول برای هیچ‌چیز است؛ به همین دلیل اینترنت و سرمایه‌داری عاشق و همراه یکدیگر هستند.

بنابراین ما فقط باید تلاش کنیم تا نظام سرمایه‌داری سقوط کند و از ابتدا شروع کنیم؟

بله، تنها کاری که ما می‌توانیم انجام دهیم تمرکز بر جنگ علیه این نظام سرمایه‌داری افراطی است. من تا امروز رای نداده‌ام ولی امیدوارم در انتخابات امسال دونالد ترامپ انتخاب شوند تا وضعیت آمریکا به قدری خراب شود که زودتر این سیستم از هم بپاشد. تمام جهان ما فقط بر پول، پول، پول متمرکز شده است. این بزرگ‌ترین مشکل جوامع است و ما باید سعی کنیم که روی مسائل دیگری تمرکز کنیم.

تکنولوژی باعث خواهد شد همه‌ی مشاغل توسط ربات‌ها انجام شوند و این باعث می‌شود بیکاری گسترده‌ای در سطح جهان پدید بیاید. در نهایت ما خواهیم دید که سرمایه‌داری در حال سقوط است. برای رسیدن به چنین نقطه‌ای، با ترس‌های بسیار، خون‌های ریخته شده و جان‌های از دست رفته‌ی بسیاری مواجه خواهیم شد ولی این تنها چیز مثبتی است که می‌توان برای آینده ترسیم کرد، اینکه در آینده شاهد فروپاشی کامل این سیستم خواهیم بود. فکر می‌کنم در ۸۵ سالگی خود، شاهد این اتفاق باشم. 

مواردی که گفتید نوعی انقلاب مارکسیستی است: سقوط نظام سرمایه‌داری؟

بله، با این که من یک سوسیالیست هستم اما کاملا با آن موافق هستم. من می‌دانم که مارکس و کمونیسم قبلا کار نمی‌کرد، اما فکر می‌کنم ما در آینده امکان داشتن کمونیسم و دسترسی برابر به همه‌چیز را خواهیم داشت. اکثر کسانی که من با آن‌ها صحبت کرده‌ام، چه کمونیست‌ها و چه دوستداران نظام سرمایه‌داری، در این موضوع با من موافق هستند؛ چرا که آن‌ها این پتانسیل را درک می‌کنند.

اجازه دهید جمع‌بندی کنیم، چیزی که ما باید روی آن تمرکز کنیم یافتن ایدئولوژی‌های جدید است؟ درسته؟

ما نیاز داریم که اینترنت را واقعی بدانیم و همان جامعه تصور کنیم. ما باید مردم را متوجه کنیم که قرار گرفتن فایل‌ها و داده‌های آن‌ها روی فیسبوک، گوگل و سرورهای سایر شرکت‌ها تا چه اندازه می‌تواند به ضررشان تمام شود. ما برای بهبود وضعیت اینترنت، در ابتدا باید سعی کنیم جامعه و تصورات را تغییر دهیم. این تنها چیزی است که در حال حاضر می‌توانیم انجام دهیم.